نعره مستانه ابلیس خدایگان را به لرزه در آورد
آتش نیاز و شهوت و رخوت عشق در هم لولیدند
تقلای کودکانه همراهانم در برابر الهه مرگ
و چه مترسک گون پروردگاری که بر من سایه افکند
این منم :
تجسم ابلیس بر آینه انکار
این منم :
گناهی ناخواسته با رویاهای سیاه
مرگ لبخند زنان مونس دقایق و ثانیه هایم
در شب های منجمد و روزهای تلخ حیات
نوازش مادرانه چنگالهایش
از یاد برنده سیلی های پدرانه زندگی
و آغوش گرمش جایگزین مهر یار
معشوقه کورترین نقاط اندیشه
نگاه غضبناکش تسلی بخش روان
سلام
سلامی به گرمای قطب و روشنی سیاهچاله