برگ خسته و غمگین
در تولد سرما ، شام آخر پاییز
در خود مینالید ، تا که بر زمین افتاد
مدتی خزید در غیاب مهر
گرفت آرام زیر چکمه های سپهر
درخت شد خاموش از کینه خزان
از چرخش زمین ، از گردش زمان
برگ خسته و غمگین
در تولد سرما ، شام آخر پاییز
در خود مینالید ، تا که بر زمین افتاد
مدتی خزید در غیاب مهر
گرفت آرام زیر چکمه های سپهر
درخت شد خاموش از کینه خزان
از چرخش زمین ، از گردش زمان